English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3502 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
back pressure turbine U توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low pressure turbine U توربین فشار ضعیف
steam pressure drives turbine U فشاربخارمحرکتوربین
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
back pressure U فشار عقب نشینی
back pressure U پی فشار
back pressure U فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
back pressure U فشار متقابل
back pressure valve U سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
turbine U توربین بخار
turbine U توربین
free turbine U توربین ازاد
water turbine U توربین ابی
compressor turbine U توربینکمپرسور
driving turbine U توربینگرداننده
rotation of the turbine U چرخشتوربین
turbine runner U حرکتدهندهتوربین
turbine building U ساختمانتوربین
turbine headcover U سرپوشتوربین
turbine vane U تیغه توربین
turbine blade U تیغه توربین
stream turbine U توربین بخار
steam turbine U توربین بخار
turbine blade U پره توربین
turbine disc U دیسک توربین
turbine governor U تنظیم کننده توربین
impulse turbine U توربین ضربهای
supersonic turbine U توربین مافوق صوت
turbine pump U پمپ توربینی
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
reaction turbine U توربین عکس العملی
gas turbine U توربین گاز
turbine nozzle U شیپوره توربین
turbine wheel U چرخ توربین
turbine stage U طبقه توربین
turbine rotor U رتور توربین
radial flow turbine U توربین با جریان شعاعی
turbine-compressor shaft U میلهکمپرسورتوربین
internal combustion turbine U توربین گازی
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
high head turbine U توربین فشار قوی
axial flow turbine U توربین محوری
axial flow impulse turbine U فشارمستقیم
axial flow impulse turbine U توربین محوری
turbine shaft turns generator U محورتوربینچرخوانندهژنراتور
axial flow turbine engine U موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
horizontal-axis wind turbine U توربینافقیبامحوربادی
vertical-axis wind turbine U توربینبادیمحورعمودی
back to back credit U اعتبار اتکایی
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
pressure U بار سنگین مصائب وسختیها
f.pressure U فشارمایع
pressure U سنگین
pressure U فشار
pressure U فشردن مضیقه
pressure U فشار هوا
pressure U بار
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
pressure U مشقت
bearing pressure U فشار یاطاقان
pressure cook U دردیگ زودپزپختن
pressure of speech U فشار تکلم
kinetic pressure U فشار سینتیک
barometric pressure U فشار هوا
internal pressure U فشار درونی
hydraulic pressure U فشار هیدرولیکی
barometric pressure U فشار جو
pressure drop U افت فشار
pressure face U سمت فشار
pressure fraction U کسر فشاری
pressure gage U فشارسنج
lateral pressure U فشار جانبی
high pressure U فشار زیاد
barometric pressure U فشار بارومتری
pressure cook U تحت فشار پختن
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
bearing pressure U فشار بردگاهی
pressure curve U خم فشار
pressure device U ماسوره فشاری
pressure device U عامل فشاری مین
high pressure U دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure U قوی
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure gauge U فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure gauge U فشارسنج
pressure welding U جوشکاری فشاری
pressure welding U جوش فشاری
pressure weldable U قابل جوشکاری فشاری
pressure weld U جوش دادن فشاری
pressure wave U موج فشار
pressure transducer U مبدل فشار
pressure tendency U گرایش فشار
hydrostatic pressure U فشار عمق
pulse pressure U فشار نبض
hydrostatic pressure U فشار ایستابی
intake pressure U فشار ورودی
initial pressure U فشار ابتدایی
inflationary pressure U فشار تورمی
increase of pressure U افزایش فشار
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
impact pressure U فشار اصابت
ice pressure U رانش یخ
radiation pressure U فشار تشعشع
hydrostatic pressure U فشار عمق اب
hydrostatic pressure U فشار ایستائی
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
pressure lamp U چراغ تلمبهای
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure head U ارتفاع فشار
hydraulic pressure U فشار اب
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure gaverner U تنظیم کننده فشار
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
pressure regulator U شیر تنظیم
pressure taping U انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping U روبیدن فشاری
pressure surface U سطح پیزومتریک
pressure surface U سطح فشار
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure U حس فشار
partial pressure U فشار جزیی
pressure regulator U شیر فشار شکن
pressure sense U حس فشار
molding pressure U فشار قالب
dynamic pressure U فشار محرکه درونی
dynamic pressure U فشار دینامیکی
osmotic pressure U فشار اسمزی
gage pressure U فشار مانومتری
intermediate pressure U فشار متوسط
gauge pressure U فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
manifold pressure U فشار گازگاه
discharge pressure U فشار تخلیه
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
group pressure U فشار گروهی
low pressure U منطقه کم فشار
low pressure U سهل العبور
low pressure U فشار خفیف
low pressure U فشار کم
head pressure U ارتفاع فشاری
dynamic pressure U فشار پویا
soil pressure U رانش خاک
molding pressure U فشار پرس
oil pressure U فشارسنج روغن
oil pressure U دستگاه اندازه گیری فشار روغن
flow pressure U فشار روان ابی
external pressure U فشار برونی
external pressure U فشار خارجی
excess pressure U فشار اضافی
equilibrium pressure U فشار تعادلی
effective pressure U فشار موثر
edge pressure U فشار لبه
economic pressure U فشار اقتصادی
seepage pressure U فشار روان ابی
gage pressure U فشار گیج
earth pressure U فشار خاک
earth pressure U رانش خاک
earth pressure U فشار حاصل از خاک
loss of pressure U افت فشار
pressure curve U منحنی فشار
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
centre of pressure U مرکز فشار
pressure adjustment U تنظیم فشار
center of pressure U مرکز فشار
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure balance U فشارسنج
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
brush pressure U فشار زغال
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
boost pressure U فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
blast pressure U فشار کوره بلند
pore pressure U فشار درونی
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
direct pressure U فشار مستقیم
differential pressure U اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
diastolic pressure U فشار دیاستولی
diastolic pressure U فشار خون انبساطی
deflationary pressure U فشار ضدتورمی
deflationary pressure U فشار انقباضی
partial pressure U فشار جرئی یا سهمی
partial pressure U فشار جزئی
piston pressure U فشار پیستون
critical pressure U فشار بحرانی
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
contact pressure U فشار تماس
contact pressure U فشار تماسی
constant pressure U فشار ثابت
compression pressure U فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
pressure cook U دیگ زودپز
pressure vessel U فرف
pressure cookers U دیگ زودپز
blood pressure U فشارخون
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
3as red as a rose
1If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1Poked back
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
1من باید به شهر برگردم
1حق کسی را کف دستش نهادن
0 countervailing pressure
0 Pressure gages should include gage cocks.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com